جدول جو
جدول جو

معنی بستان ارم - جستجوی لغت در جدول جو

بستان ارم(بُ نِ اِ رَ)
یکی از باغهای معروف شیراز بوده است. و رجوع به تاریخ ادبیات برون ج 3 ص 219 شود، استخوان متصل بگردن. (شعوری ج 1 ورق 195). و رجوع به بستو شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بستانکار
تصویر بستانکار
طلبکار، داین، کسی که از دیگری پول یا کالایی طلب دارد که باید بگیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بستانکاری
تصویر بستانکاری
طلبکاری، بستانکار بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بستان سرا
تصویر بستان سرا
سرابستان، باغچه و باغ سر خانه، خانۀ بزرگ که دارای گل ها و درختان بسیار باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بستان آرا
تصویر بستان آرا
باغبان، آنکه پیشه اش پرورش گل ها و درختان باغ است، نگهبان باغ، باغ پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(لَ دَ / دِ)
داین. (واژه های نو فرهنگستان ایران). طلبکار مقابل بدهکار و مدیون و مقروض. (دزی ج 1 ص 83).
- بستانکار با وثیقه، بستانکاری که طلبش بوسیلۀ وثیقه تضمین شده باشد. (فرهنگ فارسی معین).
- بستانکار عادی، بستانکاری که وثیقه ندارد و حق تقدمی هم ندارد. غریم. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مَ گَ دَ / دِ)
بوستان آرای. بستان آرای. رجوع به بوستان آرا و بستان آرای شود
لغت نامه دهخدا
(بُ دَ رِ)
دهی است از دهستان سیاه منصور شهرستان بیجارکه در 15هزارگزی شمال باختری حسن آباد سوگند و 5هزارگزی رستم کندی در کوهستان واقع است. با 470 تن سکنه. آبش از چشمه و محصولش، غلات، لبنیات و شغل مردمش زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان، قالیچه و جاجیم بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(بُ سَ)
بوستان سرا. بستان سرای. خانه و سرایی که در بستان ساخته شده. ممکن است لفظ مذکور قلب سرابستان و به معنی باغچه و صحن خانه باشد. (فرهنگ نظام) :
بلبل بستان سرا صبح نشان میدهد
وزدر ایوان بخاست بانگ خروسان بام.
سعدی (طیبات).
هست تا دامن کشان سروی در این بستان سرا
از گریبان دست ما کوتاه کردن مشکل است.
صائب (از فرهنگ نظام).
رجوع به بستان سرای، سرابستان، بوستان سرا و بوستان سرای شود، نهالی. (برهان) (شرفنامۀ منیری) :
خوشا حال لحاف و بسترآهنگ
که میگیرند هر شب در برت تنگ.
لبیبی.
، بعضی چادرشبی را گفته اند که بر روی نهالی پوشند. (برهان). اصل در آن چادریست که بر روی بستر کشند چه آهنگ بمعنی کشیدن است. (انجمن آرا). و بعضی گویند چادری که برای محافظت از گرد و غبار بر روی بستر کشند چه آهنگ بمعنی کشیدن است. (آنندراج). آنچه بروی لحاف و نهالین پوشند تا گرد نگیرد. (سروری). چادری که بالای بستر کشند و بگسترند و بعضی بمعنی چادرشب گفته اند که برای گرد ننشستن بر بستر و لحاف گسترند. (رشیدی). چادرشبی که بروی بستر کشند. (ناظم الاطباء). چادرشبی که روی بستر کشند که کثافت و گرد و خاک بر آن ننشیند. (فرهنگ نظام) ، پردۀ منقش، پردۀ رنگین از پشم که در وی نقش و نگار باشد. مقرم. (منتهی الارب). مقرمه. (منتهی الارب). محبر. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(مو)
باغبان. آنکه مباشر کار باغ، بستان و بوستان باشد.
لغت نامه دهخدا
(بُ)
عمل بستان کار و باغبان.
لغت نامه دهخدا
(بِ)
طلبکاری. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بُ دَ)
دهی است از دهستان قلقل رود شهرستان تویسرکان که در 13هزارگزی جنوب شهر تویسرکان و هفت هزارگزی جمیل آباد در کوهستان واقع است. منطقه ای است سردسیر با 100تن سکنه. آبش از چشمه و محصولش غلات، مختصری صیفی، انگور و لبنیات و شغل مردمش زراعت، گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بستان آرا
تصویر بستان آرا
بستان آرای بستان آرای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بستانکار
تصویر بستانکار
طلبکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بستانکاری
تصویر بستانکاری
طلبکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بستانکار
تصویر بستانکار
((بِ))
طلبکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بستان کاری
تصویر بستان کاری
طلب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بستانکار
تصویر بستانکار
طلبکار
فرهنگ واژه فارسی سره